دلنوشت علیا:
وقتی بوی اقاقی های عاشق به مشامم میرسد
احساس می کنم که
بهشت مال من است. سریع خودکارم را بر می دارم و آنچه در ذهن دارم مینویسم ....
وسطـر سطـر سکوت را با نوشته هایـم می شکنم .می خواهم
بنویسم از عشق و دوست داشتن می خواهم بر هر چه سردیست خط
بکشم .می خواهم نفرین کنم بر هر آنکس که بال پروازم را شکست. .
می خواهم به خلوتگاه تنهایی وشبانه ام سری بزنم .می خواهم
سلام کنم به رفیق لحظه های تنها یی ام .به
آشنای این دل اسیرم به عشق قدیمی و پاکم که
چند سال است از دیده هایم پنهان شدم و هنوز
خاطرات سالها لحظه ها و روزها در ذهنم باقی
مانده است .می خواهم سلام کنم به سپیدار بلند
محبت و عشق به تو که شاه بیت غزل زندگیم هستی .
به تو که همراه با کوچ ستارها در مقابل ام
با بالهایی از پرستو رفتی ..
نویسنده: علی سرابی یاقوند
به تو که امروز " دل به خاک آرامش دادی " و بیصدا
خوابیدی تا من در بیداری های تنهایی غزل فراق بخوانم...